سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

نقد هزار سال فریب ۲ (قسمت اول)

سلام

در ادامه مطالب پیرامون هزار سال فریب به سراغ قسمت دوم (هزار سال فریب 2) این بحث که در وبلاگ دوست توسط آرش خان عزیز نوشته شده بود می روم و البته تا آنجا که بشود خلاصه و در دو قسمت می نویسم.

 

در مورد حجم قرآن و مقایسه آن با کتب درسی فکر کنم خود شما هم با من هم عقیده اید که اغراق فرمودیده اید. شاید مجموع چند کتاب درسی تعداد کلماتشان بیشتر باشد که تازه آن هم به هیج وجه دلیلی بر مقایسه نیست. دوست عزیز از شما که سیری در قرآن کرده اید این صحبت بعید است. تفاوت یک کتاب آسمانی با نوشته های بشری همه این موارد را شامل می شود. حتی کتاب های بشری بزرگ هم داریم که پیرامونش بحث های زیاد می شود. مثنوی مولوی و دیوان حافظ به راحتی یک کتاب زیست شناسی قابل درک است؟! بله اگر قرار به خواندن و یاد گرفتن کلمات باشد که حافظان قرآن آن هم در سن پایین از همه دانشگاهیان و حوزویان جلوترند. کدام دانشگاهی و حوزوی می تواند متن یک کتاب درسیش را با این حظور ذهن عین آن بخواند و حتی شماره صفحه و کلمه اول صفحه و آخر صفحه و ... را مانند این حافظان خردسال بیان کند؟! ای کاش عمل به قرآن هم به همین سادگی حفظ آن بود! یا داستان ابن سینا داشمند گرانقدر را فراموش کرده ایم که مطلبی را بعد از 40 بار خواندن متوجه شد؟ ما هم مشکلترین درسمان را 3-4 روز خوانده و سر جلسه 17-16 گرفته و عرش را سیر می کنیم!!!

اگر قرار به مقایسه حجم کتاب است که بعید می دانم کسی نداند که حجم کتبی که حوزویان در مدت تحصیلشان می خوانند چند برابر حجم کتب دانشگاهی است. آیا حجم کتب و سالیان تحصیل یک مجتهد بیشتر از یک دکتر متخصص نیست؟ پس این دلیلی برای مقایسه نیست آن هم در مورد کتاب بزرگی چون قرآن کریم که در ضمن اینکه مطالب را به روشنی (تفصیل) بیان می کند (در نقد دوم در بحث ام الکتاب به آن اشاره کردم) نکات بسیار فراوانی را ذکر و در ابواب زیادی بحث می کند. فکر می کنم از طریق همان بحث پیرامون آیات قرآن، تلاش کنیم به راه صحیح نزدیک شویم بهتر باشد. ضمن اینکه برای نشان دادن اشتباه کسی در مورد فهم مطلب مهمی (اگر حقیقتا" اینگونه باشد) نا صواب است اگر آن مساله مهم را کوچک کنیم و بهتر آن است که به کمبودهای آن فرد (مثل بیراهه رفتن، اصل را رها کردن، عدم تفکر، کمبود علم و ...) بپردازیم.

 

در مورد علم غیب (قسمت 1-4) بله مسلما" همینگونه است و همه پبامبران به اینگونه بوده اند و مثلا" آیه 31 سوره هود که ذکر کرده اید عین جملاتی که در آیه 50 سوره انعام در مورد پیامبر آورده اید درباره حضرت نوح (ع) ذکر کرده است. فقط از باب تکمیل سخن بگویم که همانطور که با آوردن آیه 102 سوره یوسف نیز بدان اشاره کرده اید پس پیامبر توسط خداوند (عالم الغیب) به غیب دسترسی داشته است و این موضوع هم در قرآن ذکر شده و هم در تاریخ. آنچه که در قرآن آمده است مانند همان داستان یوسف (ع) که شما هم به آن اشاره کرده اید، داستان سرپرستی حضرت مریم (س) در آیه 44 سوره آل عمران، داستان نوح (ع) در آیه 49 سوره هود که همگی در برگیرنده این جمله می باشند «این از اخبار غیب است که به تو وحی می کنیم...» و یا گفتار سست ایمانان جاهل در جنگ احد که در آیه 154 سوره آل عمران آمده است که «آنها در دل خود چیزی را پنهان می دارند که نمی خواهند برای تو آشکارش سازند. می گویند اگر ما را اختیاری بود....» که در اینجا خدا آنچه که در دل ایشان است برای پیامبر آشکار می سازد. نکته دیگر هم که لازم به ذکر می دانم این است که همه مطالب غیبی که به آن حضرت وارد می شده و خدا او را به آنها آشنا می کرده است لزوما" در قرآن وجود ندارد. همانطور که در تاریخ در مورد جنگ ها و اتفاقات مختلف آنها را می خوانیم. در خود قرآن نمونه ای وجود دارد که در آیه 3 سوره تحریم به آن پی می بریم. که در آنجا خدا مطلبی را که مخفی بوده و یکی از زنان پیامبر با همسر دیگر ایشان بیان می کند خدا اطلاع آن جناب می رساند ولی ذکری از این که آن مطلب چه بوده است در خود قرآن به میان نیامده و فقط روایات وجود دارد: «... چون آن زن آن را با دیگری باز گفت، خدا پیامبر را از آن آگاه ساخت و .... (زن) گفت چه کسی تو را از این ماجرا آگاه کرده است؟ گفت آن خدای دانای آگاه به من خبر داده است». در کل قرآن بر خلاف سایر داستان ها نیامده که این چه سری بوده است، پس می بینیم که همه اسراری که به حضرتش می رسیده در قرآن وجود ندارد و به این نتیجه می رسیم که همگی ارتباط حضرت محمد (ص) با خداوند لزومی ندارد که در قرآن آمده باشد و مثلا" آنچه که به نام سنت دریافت کرده ایم از همین دست است (مانند تعداد رکعات نماز).

 

در مورد بشر بودن پبامبران (2-4) و دانش آنها به وحی (3-4) که خوب کسی شک ندارد که اگر غیر این بود (مثلا" فرشته بودند) بهانه دست بشر می آمد که اینها فرشته هستند و مثلا" توان آنها با ما فرق می کند. دانش آنها هم که مسلم به همین طریق باید باشد و اصلا" راز «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» در سوره های مختلف همین است که آنچه پیامبر می گوید از خود او نیست بلکه به فرمان خداست و مثلا" سنت که در بالا هم به آن اشاره کردم.

انشاءالله قسمت دوم در روزهای آتی تقدیم حضورتان می گردد.

«و ما آنچه از قرآن فرستیم شفا و رحمت برای اهل ایمان است و ...» سوره اسراء آیه 82

ممنون از همه کسانی که فرصتی برای خواندن این مطلب گذاردند.

نظرات 24 + ارسال نظر
کیمیانت شنبه 24 دی 1384 ساعت 01:18 http://kimiyanet.blogfa.com

دوست گرامی : با تشکر از وبلاگ خوبت .
اگر به کارت اینترنت احتیاج داشتی یک سری هم به ما بزن ! با یکبار امتحان ، همیشه کیمیانت را انتخاب میکنید.
لذت اتصال پرسرعت56K، ارزان، بدون اشغال ، با پشتیبانی 24 ساعته و امکان فعال سازی VPN را تجربه کنید. با سرویس VPN برای همیشه از شر فیلتر راحت شوید.

آرش شنبه 24 دی 1384 ساعت 03:43 http://www.doust114.persianblog.com

سُبُل عزیز با تشکر فراوان. همانطور که در نوشته های من آمده:
۱) قرآن بخش بسیار ناچیزی از کلمات خداست و شامل آیاتی می باشد که برای بشارت و ترسانیدن مردم ام القری و اطرافش آمده تا آنها را از شرک و بت پرستی «رها» کند و آن ها را در مسیر رشد فرار دهد!
۲) نزول آیات قرآن هم Ad Hoc و موردی بوده نه سیستماتیک. برای همین این قدر مطالب تکراری در آن زیاد است. بطوری که در سوره های مختلف علیرغم اسم های مختلف از هر مطلبی و قصه ای در آن یافت می شود!
۳) به سبب بدوی بودن و بیسواد بودن و این که قبلا هم برای این مردم از طرف خدا کتابی نیامده بود، مطالب اغلب خیلی ابتدایی... ساده و قابل فهم هستند و هر کس سواد خواندن و نوشتن داسته باشد باید آن را بفهمد.
۴) من می دانم که حجم مطالبی که در حوزه تدریس می شود زیاد است. من گفتم که قرآن را بعد از یک عمر نمی فهمند. من می توانم ثابت کنم تمام مراجع موجود بحشی هایی از قرآن را نفهمیده اند و حاضرم هر طوری که آن ها پیشنهاد کنند قرآن را بگذاریم و سط و مناظره کنیم. حالا اگر موضوعات مهمتر که می تواند قرآن را هم وتو کند، وجود دارد مبارکشان باشد!
۵) اما چرا آن ها بعد از یک عمر درس و تحقیق قرآن را بخوبی نمی دانند؟ بخاطر noise هاست. یعنی چه؟ فرض کنید شما می خواهید لرزش های یک ماشین را که فکر می کنید غیر نرمال است اندازه بگیرید. اگر یک ماشین دیگر نزدیک این ماشین باشد و لرزش داشته باشد و آن ماشین را خاموش نکنید، ازرش های ماشین دوم برای ماشین اول مورد شما noise محسوب می شود و اندازه گیری و علت یابی در ماشن مور نظر شما را فاقد ارزش می کند. یک دریا حدیث و روایت مشکوک متاسفانه نه تنها باعث عمر هدر دادن حوزویان شده که آن ها را به اشتباهات فاحش وادار کرده است. حالا اگر این در حد کتاب و درس بود به جایی بر نمی خورد. هر کس آزاد است هر طوری می خواهد زندگی کند. اما این آقایان می گویند برداشت غلطشان حکم خدا هست و دارند با آن حکومت می کنند .... و برای خودشان راه جهنم را هموار می کنند. بار هم تکرار می کنم هیجکدام از کتاب های آسمانی موجود از اندازه یک کتاب دانشگاهی- از نظر مطالب و وفتی که برای یاد گرفتن باید برای آن گذاشت- بیشتر نیست! ولی اگر بیاییم هزار تا مطلب من در آوردی مثل ولایت فقیه و خیلی خرافات دیگر را با آن قاطی کینم خب معلوم است که باعث سردرگمی و وقت هدر دادن خود و دیگران می شوید. که این البته برای آن ها که از دین نان می خورند چندان بد هم نیست!

۳)

آرش شنبه 24 دی 1384 ساعت 04:03 http://www.doust114.persianblog.com

اصلا این که خدا یک فرد بیسواد را انتخاب کرده دلیلش بیسواد بودن مخاطبین بوده است. خدا می خواسته امی از میان خود این امیین باشد که زبانش را بفهمند. هر جا هم خدا می دیده پیامبر نزدیک است در معرض این قرار بگیرد که چیزی از خودش بگوید و یا احتمال خطایی بوده، آیه آمده و پیامبر را نهی و آگاه کرده است! نه تنها آگاه که برای پرهیز از شبهه به او امر شده که «بگو» قل! برای بخشی از آیات مربوطه به نوشته ی هزار سال فریب ۲ مراجعه شود. تمام دانش و آگاهی های پیامبر از منبع وحی است و به قرآن محدود است!!!

بیندیش شنبه 24 دی 1384 ساعت 04:46 http://biandish.persianblog.com

نظر من اینه که شما و آرش خان هردو دارین درست میگین ولی درست منظور هم را متوجه نمیشین! آرش داره با پاره ای باورها مخالفت میکنه. خیلی ها هستن که معتقدن که حضرت محمد و امامان از همه چیز با خبر بودن (یعنی خدا تصمیم گرفته بوده که همه علم را در اختیارشون بذاره) که این با آیات قرآن نمیخونه. طبق قرآن به صورت موردی پیامبر از غیب باخبر میشد و دانای غیب نبوده. ولی مشکل اصلی من با حرف آرش این قضیه ام القری است. ما حد اقل سه آیه تو قرآن داریم که صریحا میگه که حضرت محمد برای جهانیان پیام خدا را آورده و حتی میگه پیغمبر جن (که من نمیدونم یعنی چه) و آدم بوده.

بیندیش شنبه 24 دی 1384 ساعت 04:50 http://biandish.persianblog.com

من با شیوه آرش مبنی بر رو کردن پاره ای باورهای غلط موافقم و راستش تعداد این باورهای غلط هم کم نیست. ولی احساس میکنم آرش داره از آونور پشت بوم میوفته. سوال مهم و اساسی اینه که بفهمیم هدف از ارسال قرآن چی بوده و رابطه ما با این کتاب چیه. آیا باید توش دنبال قوانین علم شیمی یا ستاره شناسی بگردیم یا دنبال پند و اندرز یا تئوری خلقت یا علم قوانین اجتماعی و یا احکام دین. پیشنهاد من اینه که دعوا را از جزئیات بیارین بیرون و به این سوال اساسی جواب بدین. ببخشین که نمیتونم بیشتر وارد بحث شم چون مدتیه خیلی سرم شلوغه ولی دارم با خوندن دنبال میکنم.

بیندیش شنبه 24 دی 1384 ساعت 05:06 http://biandish.persianblog.com

من چند کامنت هم برای آرش گذاشتم دوست داشتی اونا را هم بخون

سٌبٌل شنبه 24 دی 1384 ساعت 11:33 http://sobol.blogsky.com

سلام آرش جان.
ممنون از جواب هات. دوست من در مورد ۱ که به اندازه کافی در نوشته های قبلی نوشتم. اگر واقعا اینجور باشه که شما می فرمایین پس اصلا چه کاریه که ما در مورد یک کتاب ساده که مربوط به مردم یک دره بی آب و علف است در قرن ۲۱ و تو کشور گل و بلبل (!) صحبت کنیم. اگر هم معتقدیم دارند بر ما با این کتاب ظلم می کنند و حکومت خوب یک راه دیگه را در پیش بگیریم، مثل خیلی های دیگه بگیم ما باید برگردیم به ۲۵۰۰ سال پیش و اجداد و ... مون یا حکومت سکولار و یا روشهای دیگه تا توانمون را صرف آن نوع مبارزه بکنیم. اما اگر واقعا قصد داریم کج فهمیها و اشتباهات را روشن کنیم اول باید خودمون به آنچه که در موردش صحبت می کنیم اعتقاد راسخ داشته باشیم بعد دنبال گوشزد کردن اشتباهات باشیم.
در مورد ۲ باید سر فرصت بحث کنیم چون همانطور که می دونی این شان نزول و ... که مطرح میشه بیشتر از اون دست اطلاعاتیه که در شماره ۵ مطرح کردی. به غیر از بعضی جاهای خاص، در اکثر موارد مطالب قرآن و همون تکرارهایی هم که ازشون اسم بردی اهداف دیگه ای را داره. چونکه ترتیب نزول ها به این شکل که ما الان می خونیم نبوده.
در مورد 3 به این راحتی نبوده چون مردمی که بی سواد بودند خواندن و نوشتن نمی دونسته اند که بتونند قرآن را بخوانند اما امتیازی که داشته اند این بوده که آیاتی را که به زبان خودشون بوده می شنیدن خیلی راحت از کسی که بهش وحی شده بوده و در بینشون حضور داشته می پرسیدند و مشکلشون را حل می کردن و برای همین این همه حدیث وجود داره و در کنار اینها بعدا" خیلی حدیث های دیگه هم به شکل و شمایل اون احادیث جعل شده که مشکل ما از همیجا شروع میشه و برای همین مجبوریم که بیشتر به خود متن قرآن توجه کنیم چون اون امتیازی را که اون مردم بی سواد داشتند و پیامبر در بینشون بود و شبهاتشون را جواب می داد ما نداریم و شاهد این ادعای من اینه که به محض فوت پیامبر چند دستگی ها شروع میشه.

سٌبٌل شنبه 24 دی 1384 ساعت 12:12 http://sobol.blogsky.com

در مورد 4 و 5 هم در همین متن توضیحات لازم را دادم که با کوچک کردن مساله نمی توانیم اشتباهات بقیه را یادآوری کنیم و مقایسه قرآن با کتب درسی را هم در موردش نوشتم. ضمن اینکه مسلما" با این روش نمی توانیم بدعتها و خرافات را از بالا کنار زنیم. امروزه بسیار افراد دانشمند را می بینیم که با آیات و احادیث بیشتر کجرویهای برخی قیم ها را گوشزد می کنند ولی روز به روز هم بدتر می شود. به نظر من درست تر آن است که توده و بستر مردم را افزایش آگاهی داده و تغییر نگرش ها و پاکسازی های خرافی را از سطح پایین انجام دهیم که توده دیندار آگاه و روشنفکر به مراتب کارساز تر است و آینده را بهتر تضمین می کند و البته کاری بس دشوار و نفس گیر و طاقت فرساست.

سٌبٌل شنبه 24 دی 1384 ساعت 16:05 http://sobol.blogsky.com

آرش جان آیا واقعا" دلیل انتخاب امی این نکته بوده است؟ اگر این باشد که پس از علم الهی که به پیامبر آموخته شده، دیگر پیامبر با آنها تفاوت پیدا می کند و حرف هم را درک نمی کنند. یا اگر اینگونه است پس چه دلیل دارد که پیامبر مثلا اهل کتاب را که جزو عالمان بوده اند (آموخته به علم کتاب) دعوت می کند یا چرا دو نفر از اولین کسانی که به او ایمان می آورند از باسوادان هستند (علی "ع"، خدیجه "س" را نمی دانم)؟! دوست من خیلی دیگه راحت با هر مساله ای برخورد می کنید و همه چیز را کوچک و ساده نشان می دهید. امی بودن پیامبر می تونسته به این خاطر باشه که همه به رسول بودن او ایمان داشته باشند و همونطور که الان خیلی ها مدعی هستند اسلام تجمیعی از بقیه دین هاست و چیز جدیدی نداره این شبهه برطرف بشه!!! یا مثلا" خودش یک معجزه است و لیلی بر آسمانی بودن قرآن.
آرش عزیز یعنی پیامبر خودش نمی دونسته که نباید چیزی از خودش اضافه کنه؟!؟! آیاتی که شما در این مورد در هزار سال فریب 2 آوردید هیچ کدام نشانی از این سخن ندارد. درآیات 50 و 59 سوره اعراف خدا به پیامبر می گه در جواب اینکه منکران از پیامبر آیت و معجزه می خوان و همچنین در مورد عذاب صحبت می کنند این مطلب را متذکر شود نه اینکه پیامبر را آگاه و نهی کند. در آیه 188 سوره اعراف هم همینطور باز در جواب کسانی که از ساعت قیامت می پرسند خدا می گه این جواب را بده. آیه 65 سوره نمل هم درسته که با قل شروع میشه اما داره مستقیم کسانی را مورد خطاب قرار می دهد که در مورد وجود قیامت و ساعت آن شبهه دارند. آیه 31 سوره هود هم که اصلا" روی سخنش با حضرت نوح است و این آیه در ضمن داستان دعوت حضرت نوح (ع) بیان شده که خدا به نوح (ع) میگه به کسانی که در مورد شخصیت ایشان و اطرافیانش و نیز وعده عذاب صحبت می کنند این مطالب را بگه و باز هم روی سخن با خود این پیامبر نیست. در داستان هایی هم که در آخر می گه این از اخبار غیبه به خاطر اینه که باز همه متذکر این نکته بشن که اینها سخن خداست و پیامبر ازش خبر نداشته است. در مجموع همه اینها نشان از این دارد که این آیات در جواب کسانی است که در مورد شخصیت پیامبران به اشتباه می افتادند و فکر می کردن که پیامبر باید مثلا" فرشته باشه، رفتار و زندگیش غیر آدمیزاد باشه، از غیب خبر داشته باشه و اینجور مسائل.
در جاهایی مثل طلب بخشش و گناه نکردن و اینها هم خدا پیامبر را مورد خطاب قرار می ده که دیگه حجت را بر ما تمام کنه و اهمیت موضوع را نشون بده. اون چیزهایی که فقط به پیامبر مربوط میشه مشخصه و دقیقا" خدا گفته اینا مربوط به شخص تو است مثل خواندن نماز شب، تعداد همسر و یا رفتار همسران پیامبر.

سٌبٌل شنبه 24 دی 1384 ساعت 16:36 http://sobol.blogsky.com

آیا حضرت نوح (ع) هم همین شرایط را داشته که اینجور مورد خطاب قرار گرفته؟ در مورد محدودیت آگاهی های پیامبر هم که گفتم هیچ دلیلی وجود نداره همه آنچیزی که پیامبر از عالم غیب از طرف خدا آگاه می شده (نه آنچه که موظف به ارائه آن تحت نام قرآن بوده) در قرآن آمده باشه و مثالش را هم در نقد هزار سال فریب 2 عرض کردم.
منتظر نوشته کامل شما که مانند مطالب گذشتتان با انسجام و مستدل صورت می گیرد می مانم و امیدوارم که این شبهات برطرف شود تا بتوانیم با کمک همدیگر به ادامه بحث بپردازیم.
باز هم ممنونم

محمد حسین شنبه 24 دی 1384 ساعت 16:43 http://beyadeoo.blogfa.com

سلام بر شما بزرگوار. خیلی از بحث جامع و کامل شما لذت بردم و خوشحالم این گونه علمی و با سند به قرآن خدمت می کنید. التماس دعا.

سٌبٌل شنبه 24 دی 1384 ساعت 17:40 http://sobol.blogsky.com

بیندیش جان سلام
ممنون که همچون همیشه حضور مفید داری. مطالبت در وبلاگ آرش خان را هم خواندم. در مورد کلیات که فرموده اید در دومین نقد هزار سال فریب 1 در قسمت آخر (قرآن و ام الکتاب) از زبان خود قرآن اشاراتی به این موضوع که قرآن برای چیست آوردم. اما در مورد جزئیات از آنجا که ایمان داریم این قرآن از طرف خداست و می دانیم که خداوند به همه چیز آگاه است (علیم) و همچنین معتقدیم که خداوند از اشتباه پاک و منزه است (سبحان) پس ذره ای اشتباه در قرآن نباید راه داشته باشد حتی در تعریف یک داستان یا یک واقعه تاریخی (بر خلاف این اگر معتقد باشیم یا در صفات خدا نقصانی باید قائل شویم - که تکلیفمان روشن است!- و یا باید در دستنخوردگی قرآن شک کنیم که در این صورت هم قرآن از حیث اینکه بتواند هدایتگر راه باشد دچار ضعف و نقصان می شود و بحث پیرامون آن چندان سودمند نیست). البته این موضوع که مطالبی در قرآن وجود دارد که انسان با دانش خود از آن برداشت کرده و ممکن است نظر قرآن چیز دیگری باشد و با پیشرفت دانش انسان به آن واقعیات و برداشت های اشتباه قبل پی ببریم معتفد هستم. برای مقایسه مثلا قرآن با تاریخ یا علم هم فقط در جایی این امکان صورت دارد که علم بشر کامل شود نه اینکه هر روز پی ببرد که برخی مطالب گذشه که فکر می کرده درست است، اشتباه بوده و حالا درستش را درک کرده چون هنوز علم ادامه دارد و امکان دارد این علم هم تصحیح شود پس با این نقص علم نمی توان قرآن را نقد کرد و رای 100% داد. فقط در صورت تکمیل دانش بشر و اطمینان کامل از اینکه آنها کاملا" درست است می توانیم به انتخاب بین آن دو بپردازیم. قرآن با نوشته یک بشر فرق می کند مثلا" یک ریاضی دان در کتاب خود می تواند یک مثال بزند که در آن تناقض زمان و مکان وجود داشته باشد ولی وقتی خدا می خواهد برای بشر مثال بزند باید نقصانی در جزئیات آن هم وجود نداشته باشد که باعث تشکیک شود. با اینکه ذره ای نقص بر قرآن از هر جهت وارد نیست باز هم در همه دوران ها و در همین دوران خودمان هم چه اشکال ها که نمی گیرند و در جهت تخریب آن نمی کوشند!!! کسانی که دنبال بهانه هستند با کوچکترین تناقضی همه قرآن را می توانند زیر سوال ببرند و البته غیر عادی هم نیست چون اگر وافعا" مسیر درست را نشان می ده پس نباید در زمینه های دیگه هم اشتباه داشته باشه که اگر اینجور باشه نشان از آن داره که این سخن از طرف کسی نیست که همه چیز تمامه وگرنه مثلا" این مطلب را اگر می دونست دلیلی نداشت اشتباه بیان کنه.
ولی معتقدم اگرفقط دنبال این بریم که هر چیز قرآن را با علم و تاریخ و ... تطبیق بدیم فقط از هدف دور افتادنه و از راه قرآن فاصله گرفتن. اصل را نباید ول کرد و به فرع چسبید.
همچنین در قسمت سوم هم راجع به دین جهانی یا قومی پیامبر از خود قرآن بسیار آیه آوردم که البته درسته طولانی شده ولی اگر هنوز فرصت خواندن نکرده اید خود آیات را که به رنگ سبز هست نگاهی بیاندازید، تا آنجا که شده آیات را جمع آوری کرده ام و شاید جواب برخی از سوالات را در آنها بیابید. باز هم ممنون از نظرات خوبت. با وجود شلوغی سرت از نظراتت بی نصیبمون نگذار.

بیندیش شنبه 24 دی 1384 ساعت 19:43 http://biandish.persianblog.com

دوست عزیز به نظر من نتیجه گیریت در مورد بی غلط بودن قرآن از دریچه اشتباهیه. شما وقتی داستان موسی را در قرآن میخونی مکالمات بین حضرت موسی و مثلا شعبده بازها هر بار به صورت متفاوتی ذکر شده (ریز مکالمات) ولی کلیت و مفهوم مکالمات یکیه. یعنی نقل به مضمون شده. آیا این یعنی خدا از اصل مکالمات بی خبر بوده. یا آیا این یعنی در قرآن خطا هست. این خطا نیست اگر بدونیم که هدف قرآن علم تاریخ نیست واگرنه باید علم تاریخ بدون خطا با ذکر دقیق مکالمات بهمون بده نه اینکه نقل به مضمون کنه. در ضمن اون آیاتی که در مورد جهانی بودن قرآن آوردی همه احتیاج به یک تفسیر هم داشتند در حالیکه آیاتی داریم که صریحا به رسول میگه که تو برای هدایت جهانیان آمده ای.

حاج رضا شنبه 24 دی 1384 ساعت 23:09 http://hajreza21.blogfa.com/

سلام
این بحث مثل اینکه سابقه داشته البته همه رو خوندم ولی زیاد در جریان نبودم
ولی مطلب قبلی جالب بود

سٌبٌل یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 10:36 http://sobol.blogsky.com

بیندیش عزیز سلام.
در مورد ریز مکالمات که جای بحث نیست که. یکی هم میگه اصلا مگه موسی (ع) و فرعون و ساحران عربی حرف می زدن، یکی میگه نوح (ع)، ابراهیم (ع) و عیسی (ع) و سایر پیامبران مگه عربی حرف می زدن. زبان مریم (ع) و اصحاب کهف مگه عربی بوده. ذوالقرنین را نمی دونیم کی هست که تازه زبانش را بدونیم و از این دست مسائل. منم نگفتم کتاب تاریخه ولی می گم باید سایر جنبه هاش هم درست باشه. پس همین نقل به مضمون که می گی اشکالی نداره چون کلیت گفتار با هم تناقض نداره و همچنین ممکن کسی هم بگه چند جمله شبیه به هم رد و بدل شده و در هر بار که یک داستان نقل شده یکی از اون جمله ها آورده شده. منظور من اصل قضایا بود که آیا مثلا قومهایی بودن که با عذاب آسمانی نابود بشند یا نه! آیا ذوالقرنینی بوده؟ و... بله مثلا در خلقت انسان هم جاهای مختلف کلمات مختلف به کار رفته. نام فرشته وحی چیزای مختلف اومده و ... گفتم نقص دانش ما ممکن است به بعضی از کلمات محیط نباشه ولی اینکه آیا واقعا همینطور بوده یا نه، من به آن چیزی که در نوشته قبل نوشتم معتقد هستم وگرنه همون نقایص وارد میشه و دیگه سایر پند و اندرزها را هم نمیشه خیلی جدی گرفت. چون پند و اندرز و قوانین اجتماعی کسی سمعا و طاعتاست که بر همه چیز محیط و علیم باشه و حکیم و خبیر بودنش در گفتار و نوشتارش هم اثرگذار باشه و بی نقص. ضمن اینکه من خودم هم به این معتقدم که هدف قرآن از آوردن و تکرار برخی داستان ها قصه گویی نبوده و برای همین هم هست که خیلی به زوایای ریز نمی پردازه و مهم همون نکات قرآن است و توجه بیش از حد به جزئیات همون میشه که در سوره کهف می خونیم که درباره تعداد آنها جر و بحث پیش میاد و خدا توصیه به حذر می کنه. مسلما نباید مسائل حاشیه ای ما را از اصل باز دارد.
در مورد هدایت جهانی پیامبر هم بله آیات دیگری هم هست ولی من با یک سلسله آیات که قابل اثبات باشه این را نشان دادم و البته در آخر هم آیاتی که اشاره مستقیم کرده چندتایی آوردم و بله آیات دیگر هم وجود داره و برخی هم از دید من پنهان مونده و امیدوارم که شما هر موقع فرصت کردید مرا راهنمایی کنید. باز هم ممنون و متشکر

سما یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 15:13 http://kabeyejanan.mihanblog.com/

سلام
در مورد واسطه فیض بودن حق با شماست. من هم اشاره کردم که هدف اصلی اینه که ما هم به مقامی برسیم که بدون واسطه فیوضات رو دریافت کنیم. و اون مقام هم با کوشش ما بدست می‌آید. ولی البته با کمک خود اون اساتید که در حقیقت واصلان الهی هستن.
در ضمن فایل صفات مثبت و منفی رو براتون فرستادم. امیدوارم که مفید باشه. فقط اینکه هنوز خیلی ناقصه. اگه صفت دیگه‌ای به ذهنتون رسید لطفاْ به من هم بگید تا وارد کنم.

سید یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 16:40 http://khodayeman.blogfa.com/

سلام
با این که ظاهرا تازه به عرصه وبلاگ نویسی روی آورده اید اما خوب و محکم آغاز کرده اید و مطالب علمی و خوبی نگاشته اید. امیدوارم همینطور موفق و پاینده باشید. در مورد هزار سال فریب من نیز انتقاداتی به نویسنده داشتم که برای ایشان ایمیل کردم اما خوب شما مفصل تر و بهتر این کار را ادامه می دهید.

سلام
ممنون که تشریف آوردین باز هم از این زحمتها بکشید( رنگ روغن بهتره!) خوشحال می شیم
بحثاتون خیلی جالبه و آدم خوشش می اید

مزاحم همیشگی ـمون

آرش دوشنبه 26 دی 1384 ساعت 01:32 http://www.doust114.persianblog.com

بیندیش عزیز ۱) اگر هزار سال فریب ۱ و ۲ را بخوانید می بینید که قرآن بر قومی-محلی بودن همه پیامبران منجمله حضرت محمد (ص) صراحت کامل دارد. ۲) قرآن برای اهالی ام القری و اطرافش آمده است. مگر این که آیات قرآن را قبول نداشته باشم ۳) عالمین بیانگر دو نوع عالم است نه طول آن ها. برای طول در قرآن کلمه ارض (زمین) به کار رفته است. به عنوان مثال اگر پدر بزرگی پندی برای نوه هایش داشته باشد این می تواند هم شامل دختر ها شود هم پسرها. خب اگر دنیای جن و انس وجود دارد، ذکر خدا برای جن ها هم می تواند ذکر باشد. حتی اگر جن ها اقتصادشان بر مبنای رمه داری و کشاورزی است، باید گاو و گوسفند و جو و گندم... مالیات بدهند .. ما که از چند خدا حرف نمی زنیم. مبنای خلفت بر تنوع است و در هر مقطع زمانی و هر جایی که مردم خیلی گمراه شده بوده اند خدا مستقیم دخالت کرده تا به آن مردم کمک کند به راه رشد برگردند و بقیه قضایا....

در مورد بحث روی «جزئیات» نه «کلیات» با شما موافق نیستم. اتفاقا همه بدبختی ها به خاطر این است که کل (ساختار) قرآن خوب فهمبده نشده است و این همه خرافه و عقب ماندگی و وقت تلف کردن و آدم کشی و دکان دین درست کردن نتیجه آن است.

بیندیش دوشنبه 26 دی 1384 ساعت 05:47 http://biandish.persianblog.com

این کامنت برای آرش بود گفتم شاید اینجا هم بذارم بد نباشه.

آرش جان ظاهرا کامنت منا درست نخوندی. من هم گفتم باید کلیت اول فهمیده بشه بعد ذربین دست بگیریم ببینیم معنی یک کلمه توی قرآن چیه.

در مورد اینکه آیا قران و سایر ادیان قومین یا نه هم باز بر میگرده به اینکه کاربرد قرآن و کلا دین را چی فرض کردی. اگر فرض کردی کاربردش آوردن قوانین اجتماعیه اونوقت ناچاری فکر کنی قومیه تا مشکلاتت حل شه. ولی اگر قرآن پیام وحدانیت خدا و یادآور نظام جزا و پاداش و کتاب اخلاق باشه اصلا موضوع قومی نیست که بخواد برای هر قومی جدا بیاد! من جدا فرصت وارد شدن توی این بحث را ندارم ولی توصیم اینه که اینقدر عجولانه قضاوت نکنی و صبورانه‌تر نتیجه صادر کنی.

آرش سه‌شنبه 27 دی 1384 ساعت 21:26 http://www.doust114.persianblog.com

بیندیش عزیز. همانطور که قبلا هم صحبت شد خلقت کامل است. خدا عقل و قدرت اندیشیدن و تدبر و استدلال و ... را در بشر قرار داده و آیاتش را که تمامی آفرینش است پیش روی او نهاده است... بشر با تفکر و تعمق و پژوهش در ایات روز به روز کلمات خدا را بیشتر کشف می کند و این پروسه برای همیشه ادامه می یابد چرا که کلمات خدا بی نهایت است. اما در بعصی مقاطع تاریخی برخی اقوام آن چنان دچار جهل و بت و خرافه پرستی شده اند که خدا با راه میان بر وحی به داد آن ها رسیده تا آن ها را به راه طبیعی رشد بر گرداند. هدف «تسلیم» شدن همه به خداست تا «رهایی» یابند و از این منظر است که ما چند تا «دین» نداریم. فقط دین واحد اسلام! اما از آن جایی که اقوام مختلف در درجات مختلف از کشف کلام خدا بوده اند و فرهنگ و مناسبات قومی گوناگونی داشته اند، کتاب آن ها فرق می کرده است. مثلا اگر به مردم آتن که ۱۵۰۰ سال پیش از زمان حضرت محمد (ص) مجلس شورا داشته اند گفته می شد «در امور خود مشورت کنید» برای آن ها مسخره و خنده دار می آمد و آن پیامبر را هو می کردند. یا به آن ها گفته می شد فرزندان خود را به سبب فقر نکشید.... خب این «تنوع» اقوام هم دلیل دارد و در قرآن دلیلش آمده است. شما ببینید ما این همه گل داریم حالا از هر نوع گل رنگ های مختلف!
آیات مربوط به این که همه ادیان قومی هستند زیاد است. به هزار سال فریب ۱ مراجعه کنید. قرآن هم برای اهالی ام القری و اطرافش آمده که آیات آن موجود است. هیچ پیامبری هم برای تکمیل دین قبلی نیامده. همه هم پیام پیامبران دیگر را تایید کرده اند.نصی خود قرآن هم تصریح روشن دارد که برای قوم محمد قبلا کتاب و پیامبری از طرف خدا نیامده بود. اگر عیسی یا موسی برای آن ها هم آمده بود، خوا چنین آن را در قرآن تاکید نمی کرد. حال اگر شما آیات قرآن را قبول ندارید مسئله دیگری است. ولی من به عنوان فردی که در حد امکان سعی کردم تمام پارازیت ها و بد آموزی های را که در مساجد به آن مبتلا شده بودم، در قرآن به روش علمی پزوهشی کنم و تنها آیات را دسته بندی کنم... تمام مطالب گفته شده در آن نوشته ها صد در صد استناد قرآنی دارد. من یک اصل راهنما از اول برای خودم گذاشتم که روی هیچ موضوعی اظهار نطر نکنم مگر حد اقل دو آیه مسقل برای آن موجود باشد! این آقایان گاهی با دوکلمه یک آیه گاهی وقت ها اظهار نظرهایی می کنند که آدم شاخ در می آورد! در جایی که چند آیه مخالف آن وجود دارد. خلاصه عرض کنم من وحشت دارم از آن روزی که مردم این دروغ ها پی ببرند................

آرش سه‌شنبه 27 دی 1384 ساعت 21:32 http://www.doust114.persianblog.com

فردی که در حد امکان سعی کردم تمام پارازیت ها و بد آموزی های را که در مساجد به آن مبتلا شده بودم کنار بگذارم، در قرآن به روش علمی پزوهشی کنم ...

آرش پنج‌شنبه 29 دی 1384 ساعت 02:22 http://www.doust114.persianblog.com

سبل عزیز حالا که با بحث بیشتر دیدگاه ها روشن تر شده است، فکر کنم اگر زحمت بکشی و ابعادی را که هنوز قابل اشکال است یا نیاز به تبیین بیشتر دارد بصورت پرسش مطرح کنی و من هم به هر پرسش مشخص پاسخ دهم... گام مفیدی خواهد بود.خوبی آن این است که در قدم بعدی می توان از متفکران مشهور هم اظهار نظر خواست. پرسش ها هم اگر از بالاترین لایه ها (ساختارها) شروع شود بهتر است. چرا که به بسیاری از پرسش های لایه های پایین خود به خود پاسخ داده خواهد شد! و در وقت ضرفه جویی می شود! تعداد پرسش مهم نیست هر تعداد باشد پاسخ می دهم و عین پرسش و پاسخ را هم در وبلاگ خودم پست خواهم کرد!

آسمان شنبه 15 دی 1386 ساعت 22:06 http://neshanerah.blogfa.com

سلام
چون دیدم اهل بحث هستید اگر به وبلاگ من هم سری بزنید در آنجا هم مطالب انتقادی وجود دارد خوشحال می شوم اگر نظر شما را بدانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد