سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

همه روز عاشورا و هر زمین کربلاست....

سلام

گاهی نه زبان یارای گفتن دارد و نه دست توان نوشتن. چه روزها و شب هایی است، چه تقارنی! ۱۳۶۶سال از آن ماجرای ماندگار می گذرد و 28 سال از این یکی و باز تکرار و تکرار و تکرار....

۱۳۶۶سال پیش تنهایی و استواری بود که در دلها انقلابی به پا کرد و 28 سال پیش اتحاد جماعتی. اما امروز چه؟! کمی بیاندیشیم.... چقدر زمان ها و افراد و اتفاقات به هم شبیه است.... سال ۶۰ قمری و آغاز سال ۶۱، حکومت در دست طاغوت به نام اسلام، نسل جدید که اغلب بعد از دوران صدر اسلام تربیت شده اند، بزرگان به خلوت نشسته و و و و ... سال 1399 قمری، طاغوت هست اما جماعت، در کنار هم است، بزرگان دچار خفقان نشده اند و جوان ها هوشیارند.... نهضت نتیجه می دهد و راه آزادی هموار می گردد، خدایا چه نعمتی به این ملت عطا کردی... اما آه .... باز هم انحراف... باز هم تفرق... 1427 قمری است، گویی این فاصله ۱۳۶۶ساله فقط نام ها و ظواهر را تغییر داده. بطون همانهاست که بوده. طاغوت ظاهرش را عوض کرده. ابوسفیان زمان پیامبر دشمنی با داعیه کفر بود اما معاویه و یزید به نام اسلام و لقب امیرالمومنین حکومت ظلم می کردند و این گرگان در پوست گوسفند چه خطرناک ترند.... خدایا امروز شرک و ظلم و بی عدالتی چه پیشرفته و متمدن در جای جای زمینت قربانی می گیرند و در .... به نام تو و دین تو و پیامبر تو و ائمه تو...

گویی این دور و تسلسل تاریخ پایان ناپذیر است.... چندبار تشابهات را نوشتم اما باز پاک کردم... این مقایسه و تشابه دردآورتر از آن است که بتوانم با کلمات آن را بیان کنم... فقط می توان بگویم که بسیار اتفاقات امروز و دوران حسین (ع) شبیه است.

ای کاش قطرات اشک و اندوه را می شد مکتوب کرد... اما نمی توانم... یا حسین، بیهوده نیست آنانی که به نام تشیع در هر دوره ای حکومت می کنند و ظلم را جایگزین عدل می نمایند، سرخی خون تو را با سیاهی پرده های ظلمت خویش در چشمها تیره می کنند و فقط از اندوه و غم و مصیبت می گویند، که اگر حقیقت قیام تو را حتی به اندازه کسری از این ظواهر مصیبت وار بیان کنند، پایه های حکومت خویش را سست کرده اند و با امکانات خود عوام خفته را بیدار.

آه ه ه ه ه ه ه .... واقعا" نمی توانم بنویسم... چند روزی است مطلب بسیار دارم اما موقع نگارش که می شود انگشتانم نمی توانند افکارم را به کلمات مبدل کنند... آخر از چه بگویم؟! از کجا بگویم؟! خدایا تو خود عالم به درونم هستی. باز هم سعی خود را می کنم:

از محرم بگویم؟ از کجایش؟ از پارچه های سیاهی که پیام سرخ را فراموش کرده؟ از تصاویری که حسین و عباسی بزک کرده را نشانم می دهد اما هدف و سخن آنها را در مقابل ظلم نه؟ از مصیبت های خانواده ای که چنان نشانشان می دهند که گویی مظلومیت آنها به خاطر ضعف آنهاست ولی نمی گویند که آنها امروز مظلوم تر از زمان خویشند. که حسین و عباس و زینب و علی اصغر و ... نیامدند که من بر آنها بگریم... شهادت و اسارت را انتخاب کردند که برای من و امثال من از زمان خود گرفته تا یوم القامة الگویی باشند در برابر حاکمان ظالم مقدس نما. حسین جان کسانی که برای مراسم عزاداری تو اینگونه بی پروا هزینه می کنند و این همه تبلیغات خیابانی و سمعی و بصری انجام می دهند و به ظن خویش محبت به تو و خاندانت (!)، اما آن کودک گرسنه، جوان بی همسر و زن فقیر خودفروش ناچار، را نمی بینند فردای قیامت چه جوابی خواهند داشت؟ تو قربانی کردن خویش را انتخاب کردی که با بیت المال مسلمین اینگونه رفتار کنند؟ مگر تو فرزند همو نیستی که برای دقایقی هم حاضر به سوختن شمع بیت المال برای غیر جمیع مسلمین نبود؟ در جاهای بسیار دیگر هم سرمایه های مردم را نابود می کنند اما به نام خدا و دین و محمد و اهل بیت هزینه های غیر منطقی کردن ظلمی است آشکار در حق ایشان که ترویج و تبلیغ دین غیر از تحمیق ناس است. تحمیق عوامی که برای دوام خواصی لازم است. بازار شرک و خرافه هم چنان داغ است که دیگر نگو... جمع کردن ثواب از قطرات اشک با حربه شرک جهت تقرب به خدای واحد!!!!!!! چه همخوانی نا همگونی!!! شفاعت از نوع اعتقادات تلثیث مسیحیت منحرف شده برای راحتی ارتکاب هر گناهی در سایر ایام!!! و...........

کمی هم از دوران معاصر بگویم... تصاویر برای ما که در دوران جوشش حضور نداشتیم و امروز را می بینیم دردآور است، وای به حال کسانی که خود سهیم بودند و امروز در حسرت آرزوهایشان.... چه شور و حال و عشق و اتحادی.... همه در کنار هم ایستاده و پایدار.... هر جنسی، هر سنی، هر دینی، هر نژاد و تیره ای... بیخود نبود که نتیجه گرفته شد و هدف واقع، که خود خواستند و در پی این خواستن خدا هم غلبه دادشان و اعطای نعمت استقلال و آزادی. اما افسوس و صد افسوس که آفت همیشه در کمین است، انحراف گرچه در آغاز کم باشد اما هر چه پیش رود بیشتر و بیشتر می شود. علل بسیار است اما کمی به این آیه توجه کنیم و به خود بنگریم و بیندیشیم، شاید جواب بسیاری از سوالاتمان را که گردن دیگران می اندازیم بیابیم. خداوند در آیه 53 سوره انفال می فرماید «این، به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمی دهد، جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند شنوا و داناست». سخن طولانی شد و اگر در پی راه حل هم باشیم باز قرآن جوابمان می دهد «...، در حقیقت خدا حال هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود» سوره رعد آیه 11.

در این شب ها و روزها شناختی از حسین (ع) و قیامش پیدا کنیم، زینب (س) و رسالتش را درک کنیم، در حوادث روزگار خویش بیندیشیم و مسیری برای حرکت خود انتخاب نماییم که به حقیقت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست.

مرد و زن مسلمان و مومنین و مومنات، حقیقت وجودی این خواهر و برادر برای الگوبرداری ما در زمینه وظایف دنیوی و شیوه خداپرستی، سعادت دنیا و رستگاری آخرت را در بردارد نه گریستن ظاهری بر مرگ عزتمند آنها و اسارت روشنگرشان.

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین