سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

سُبُل

چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید

آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟

سلام

 

«همانان که در فراخی و تنگی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد» سوره آل عمران آیه 134

 

سلام بر موسی کاظم (ع) و درود بی پایان بر همه انفاق کنندگان بی منت

اول از همه تبریک به مناسبت امروز و میلاد پیشوای هفتم، موسی بن جعفر (ع). دوم اینکه فردا پنجشنبه روز احسان و نیکوکاریست. در برنامه های این روز اعلام کردند که کمک های مردمی جهت ساخت حرم امامان هادی (ع) و حسن عسکری (ع) هم جمع آوری میشه. داشتم به این فکر می کردم که این همه ستاد و سازمان و ... جهت ساخت مجدد این مرقد اعلام آمادگی کردند و حالا هم نوبت هدایای مردمیه، آیا می شد این هزینه های ساخت مجدد را صرف فقرای شهر سامرا کرد و مرقد را بعد از جمع آوری آوار و تدارک یک پوشش کم هزینه برای آن به همین شکل باقی گذاشت. با این کمک علاوه بر مرهمی که بر زندگی دشوار عده ای انسان گذاشته می شد، اعتقاد شیعیان قویتر و علاقه غیر شیعیان به این خاندان بیشتر می شد. روح این ائمه و سایر آنها و جدشان رسول خدا (ص) از کدام عمل شادتر میشه؟ حسن دیگه ای که این کار داره با باقی موندن آثار این جنایت بعد از مدتی خاطره اون از ذهن پاک نمی شه. هر بیننده ای که اون را می بینه و هر زائری که به اونجا سر می زنه حس تنفرش از تروریسم و تحجر بیدار می مونه و این خود یعنی یک مبارزه فرهنگی، که زشتی اینگونه اعمال را در خاطره ها حفظ می کنه و با فرستادن که البته از عواقب سوء استفاده های احتمالی هم باید با هشیاری جلوگیری کرد. مسلمانان عراق با یاد دائمی این واقعه همچنان بر وحدتشون تکیه می کنند و گرد فراموشی ذهن ها را نمی پوشونه.

 

وقتی این فکرها اومد تو سرم یاد چند سال پیش افتادم. شهردار وقت شهرمان در ساخت مجسمه ها و یادبودهای فرهنگی تلاش زیادی می کرد. بعد از ساخت یکی از معروف ترین این مجسمه ها با عنوان انسان کامل و قبل از پرده برداری آن گروه متعصب انصار تحجر، شبانه پرده انداخته شده روی آن را به آتش کشیدند و در اثر این کار خود مجسمه هم که به رنگ سفید بود حالت سوخته و سیاه پیدا کرد. بعد از این واقعه همه گفتند خوب حالا دیگه این از بین رفت و آن را جمع کنید و زشت شده ولی شهردار گفت اگر این عمل صحیح است که خوب باید کار خوب بماند و اگر هم غلط و اشتباه است و این طرز تفکر محکوم، پس زشتی آن و این طرز تفکر را هم همه باید بفهمند و جالب اینکه اثر خوبی هم داشت. البته در دوره بعدی شورای شهر و شهردار بعدی این مجسمه که نماد زشتی تحجر و تنفر از گروه انحصار طلب بود برداشته شد و این گروه باز ....!

 

نه فقط فردا که همیشه، در حد وسعمان نیازمندان را فراموش نکنیم.

 

 

 

مشنو تو هر مکر و فسون، خون را چرا شویی به خون . . .

سلام

 

«و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا با این دشمن خدا و دشمن خودتان و دیگری را جز ایشان -که نمی شناسیدشان و خدا آنان را می شناسد-  بترسانید و هر چیزی در راه خدا خرج کنید پاداشش به خود شما بازگردانیده می شود و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال آیه 60

 

چند بار این آیه را بخوانیم و قدری تفکر....

اگر به دیدی امروزی به این آیه بنگریم و آن را به دنیای خودمان وارد نماییم، درمی یابیم که منظور از نیرو فقط قوای نظامی و تسلیحات معمول جنگی نیست که هر جنگی ابزار خود را دارد. امروز اکثر جبهه های مقابل جهان اسلام بسی فراتر از کشت و کشتارهای فلسطین و عراق و افغانستان و ... است. مسلما" در مقابل توپ و تانک، موشک کارساز است و در برابر سیاست های چند لایه، هشیاری و تدبیر آن هم از نوع عملی و نه گفتاری.

باز هم بر شیعیان عراق و فلسطین (مصطفی تاجزاده چه تحلیل قشنگی کرده) که الحق در این زمینه از ما جلوترند و در عمل سنجیده تر. در حادثه غم انگیز انفجار گنبد حرم پیشوایانمان در تمامی بیانیه ها بر وحدت شیعه و سنی تاکید شد اما در خود عراق این حرکت جنبه عملی یافته و با اینکه حرکاتی بر ضد این اتحاد انجام می گیرد اما تلاشی در خور تحسین انجام می گیرد و امید که عملی تر گردد «در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید» سوره حجرات آیه 10. افسوس که در کشوری که ادعای هدایت جهان اسلام را دارد ضعیفترین اقدامات عملی انجام می گیرد و ای کاش می فهمیدیم که نیرویی که امروز بیشتر مورد نیاز است توان سیاسی است. متاسفانه در وا اسلاما سر دادن استادیم اما در هدایت جریان ها به شکل صحیح ناتوان.

 

ای کاش کسانیکه پیشقدم بیانیه و عزاداری و ... هستند کمی از قدرت خویش استفاده می کردند و تدبیر به کار بسته شور جمعیت را به شعور تبدیل می کردند و چنان نتیجه ای می گرفتند که باید. اما آنقدر از حقیقت آنچه که به حمایتش برخواسته ایم دور افتاده ایم که بر خلاف راهش حرکت می کنیم و از سر نادانی بر خود می بالیم. در قضیه کاریکاتورها اگر به جای رفتارهای غیر اسلامی و انسانی، به گفته خدای خویش گوش می دادیم: «و آنهایی را که جز خدا می خوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام خواهند داد. اینگونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم. آنگاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ...» سوره انعام آیه 108 «با اهل کتاب جز به بهترین [شیوه] مجادله مکنید، ...» سوره عنکبوت آیه 46 و آنان که مردم را تحریک می کردند، آنچه از نیروی عقل داشتند آماده می ساختند، می توانستند نقشی تاریخی و هدایتگر ایفا کنند و یا دست کم خودمان ترویج فساد نمی کردیم «و البته در کتاب بر شما نازل کرده که هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد، با آنان ننشینید تا به سخنی غیر از آن درآیند، چراکه در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ گرد خواهد آورد» سوره نساء آیه 140. اما افسوس و صد افسوس که سالهاست و قرن هاست که اکثر قریب به اتفاق آنها این خاصیت وجودی را از دست داده اند و بدتر از آن ما توده مردم، که نمی خواهیم نور دانایی را جایگرین ظلمت جهل نماییم. آفرین و صد آفرین بر این جانباز بی دست که منش اسلامی و اخلاق انسانی را بر همه دست اندرکاران فتح سفارت، آتش زن پرچم و حیوان لباس پوش در سراسر جهان آموخت و ای کاش سایرین هم از خود شروع می کردند، «ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد کرد» سوره مائده آیه 105. چه شد آن منشی که در انقلابش در مقابل گلوله سربازان، گل هدیه داد و آنان را به راه آورد؟

 

انفجار حرم دو پیشوای بزرگ دل آزار است و محکوم اما قتل و کشته شدن انسان ها دل آزار تر که آن امامان جز برای تعالی انسان نیامدند و حرمت نفسی واجب تر از حرمت حرمی که پروردگارمان خود فرمود «... هر کس، کسی را جز به قصاص و فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد. ...» سوره مائده آیه 32. عزای عمومی شایسته کدام یک است؟ این است منش تشیعی که پیشوای دومش، کسی را که بدترین توهین ها را به او در مقابل جمع می کند نه تنها آسیبی نمی رساند که بعد از پذیراییش سوغات سفر هم برای او خریده و به سوی شهرش بدرقه می کند و او را شرمنده؟ ارزش و منزلت انسان برای ما کجاست؟ آه ه ه ه ....

 

.... می دانم می دانم، حواسم نبود، چشم هایم را کمی باز می کنم، یادم آمد در کجا هستم.... بله جایی که در پایتخت فرهنگیش که باید آن فرهنگ به کل جهان صادر شود، حسینیه گروهی دیگر از شیعیان یا مسجد ضرار به ظن عده ای، پارکینگ می شود و افراد فرقه ای بی آزار و صلح جو به ناحق مورد ظلم قرار می گیرند دیگر تکلیف آنچه گفتم روشن است. اگر بر فرض پر مرض آنجا مسجد ضرار هم بود به چه حقی این اعمال انجام شد؟ خداوند در سوره توبه که شدیدترین تهدید را نسبت به کفار و منافقان در آن دارد در مورد این مسجد سخن گفته و پیامبرش را فقط از رفتن به آنجا منع کرده، «هرگز در آنجا مایست، ...» آیه 108، همین و بس. همه اینها بر فرض درستی تصور عاملان حادثه از آن مکان و افراد بود، حال حقیقت ظاهری مظلومان حادثه و قضاوت در مورد آنان را که همه خود می دانند و در اینجاست که ابعاد فاجعه بیشتر رخ می نماید و برای این ظلم به شیعیان باید به خدمت بانو معصومه (س) جهت عرض تسلیت شتافت که در جوار حرمش حرمت انسان ها لگد مال شد. آه ه ه ه ه....

 

آری، نه روح پیامبر اکرم (ص) از چند کاریکاتور وقیح به درد می آید که توهین های بدتر از این را در زمان خودش چشید، نه راه هادی (ع) و حسنش (ع) از تخریب گنبد حرمشان مسدود می شود، که پادگان های عباسی به این هدف دست نیافتند و نه دل مهدی منتظر (عج) از دیدن آوار سردابش، شکسته می شود. اما... اما... اما روح آن پیامبر رئوف از رفتار امتش مطمئنا" خواهد رنجید که در طول حیاتش هم دغدغه هدایت آنها را داشت نه حفظ خویش را و در قیامت: «و پیامبر گفت، پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند» سوره فرقان آیه 30. ترک روش و آموزه های قرآن باعث شکوه اوست. ائمه ای که همه تلاش و عمرشان در راه مبارزه با ظلم و جور خلافت گذشت و خود شهید و مظلوم دربار خلیفه ها بودند، خروج مدعیان پیروی از آنها، از مسیر حق و عدالت، ضربه به روششان می زند که این بار خلیفه ها نه فقط زیر نام اسلام که تحت نام ولایت آزادیخواهان را روانه زندان می کنند و به نام همان امامان، مردم بی دفاع را وحشیانه از حقوقشان محروم می نمایند.

 

ای کاش آنچه در توان عقلیمان بود به کار می بستیم و در مقابل دشمنان خدا و خود و دست هایی که نمی شناسیم و خدا می داند به بهترین نحو می ایستادیم که نتیجه اش به سود خودمان است و رهایی از ستم.

رهروانی نه در پی راهبر...

سلام

بعد از 3 سال و اندی و این بار به عنوان اولین سفر متاهلیم قدم به حریم منور رضوی نهادیم.... باب الرضا.... در ابتدای ورود بالاتر از متن اذن دخول (بدون معنی فارسی) تابلویی نصب شده است با این مضمون که "فضای حرم محل پرواز ملائک است، آن را با کشیدن سیگار آلوده نکنید"... مسلما" کسی که در پی تکامل است باید با گذشته اش تفاوت داشته باشد و این بار زیارتم متفاوت از قبل است که عشقم به رضا (ع) این بار از شناخت بهتر است از... امام... پیشوا... الگو... که او یکی از آنهاست. جمعیت فراوان است... چشمی به گنبد طلایش دارم و چشمی به مردم بسیار و رفتار آنها. برق گنبدش در توجه به عمق معنویت فضا چشم را نمی زند ولی دل را چرا... که مرا یاد آنها می اندازد که رضا (ع) را به گنبد طلایش می شناسند.... از چشم دیگرم مپرس که چه می بیند که جز تجمع قطرات اشکی که تاب بیرون آمدن ندارند وصفی برایش ندارم... السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی... به گوشه ای می خزیم و زیارتی می خوانیم... انگار هنوز تحت تاثیر قرار نگرفته ام.... روز بعد... تابلوی منع سیگار کشیدن... روز بعد همینجور و روز آخر... نه انگار امروز که می دانم روز آخر است بیشتر قدر این لحظات را می دانم... بعد از چند روز و دیدن چیزهای زیادی در این مدت حال و هوایم فرق کرده است... فکرم به هر سمتی چرخی می زند و بر هر نکته ای تاملی می کند اما حرف هایش بر سینه ام سنگینی می کند و باز حرف های خود را در چشمانم به اشکی زلال بدل می نماید اما نمی گذارد که از کاسه برون آید... گاهی هم بر زبانم آهی را جاری می کند... سری به موزه آستان می زنم... فضای سنگین و دلگیر ابتدای آن چنانم می کند که از بازدید سایر قسمت ها بازم می دارد... رضا جان آنها که خود را سگ درگاهت نامیدند و پای پیاده به زیارتت آمدند و خواستند نور بلندی روحت را با طلا و سپیدی معرفتت را با نقره جایگزین نمایند هنوز هم هستند و شکل و شمایلشان و عنوانشان تغییر کرده است که مامون صفتان هر دوره ای از وجود تو و امثال تو گریزانند و زهر را در هر جامی و به هر شکلی باید به گونه ای بنوشانند تا عمرشان به بلندی پیچکی بر گرد درختی باشد... می روم برای آخریت زیارت... آخرین لحظات... دعای بعد از زیارت را تازه امشب می خوانم... چه دعای با شور و حالی است... لحظه ای به یاد تو و جدت زین العابدین و سید العارفین افتادیم... بعد از مدتها حالی پیدا کردم و با خدای خود دل زاری... و همین چند لحظه کوتاه از این سفر برایم کافیست و این است تاثیر محیطی معنوی بر روحی سرگردان... حالا افکارم آرام تر شده و راحت تر می توانم با خودم بر سر موضوعات فکریم بحث کنم... چرا بیشتر آدم ها حریم حرم یک امام، بیش از حریم خداوند که همه جهان است برایشان محترم است؟ .................

نوشتن جزئیات را همچون همیشه نمی دانم.............. ای کاش بیشتر تحت تاثیر یگانه پروردگار هستی بودیم... اما این ویژگی بشر است که به دیده هایش بیشتر اعتماد دارد و خدای نادیده از رگ گردن هم که نزدیکتر باشد برای او فراموش شدنی تر است.... در هنگام خروج باز نگاهی به تابلو نکشیدن سیگار می اندازم و با خود می اندیشم که ملائک را دود سیگار می آزارد یا رفتارهای عادت گونه ای که یگانه پرستی بشر را زیر سوال می برد؟.... سفر پایان یافته و جدایی از یک محیط معنوی چه دشوار است... خدایا ما را بنده خالص خود قرار ده و با پیامبران و ائمه و شهدا و صدیقین در آخرت همنشین.

... السلام علیکم و الرحمة الله و برکاته